اردیبهشت 8, 1403

نایاب ترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 210

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

درگذشت-مرگ

برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

 

حلوا خور-مرده خور-کسی که همیشه برای خوردن به مجالس ترحیم می رود

 

پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

آفتابه گرفتن(آفتابه برداشتن)

آرواره‌ی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن
چشمک زدن-بر هم زدن چشم به قصد ایما و اشاره

تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند

پرداختی-مبلغ داده شده

جیر و ویر راه انداختن-داد و فریاد راه انداختن

به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن

رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.

پیه سوز- پی سوز

افت کردن(کاهش یافتن، کم شدن)

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

جِر خوردن-پاره شدن

زیر جلی-پنهانی-آهسته

خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان

راست و ریس-موانع و معایب

 

زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار
بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

این خاکدان(دنیا)

به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن
دادستانی-دادخواهی-کار دادستان
رگ خود را زدن-به حق خود قانع بودن-ادعای زیاد نداشتن

حَب-قرص

چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

زن به مزد-دشنامی است به مردان فاسد

بی فکر-لاابالی-بی قید

چشم برداشتن-زضا دادن-قبول کردن

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

 

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید

آب نخوردن چشم-امید نداشتن

خصوصی-مقابل عمومی

در جای خود خشک شدن-مات و مبهوت ماندن

تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران

از خجالت آب شدن(بسیار شرمنده شدن)

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

توی آش کسی آب سرد ریختن-عیش کسی را کور کردن-بساط کسی را به هم زدن

پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری

خایه-بیضه-جرات

 

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

حضوری-رو در رو

حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن

باجه-جای بلیت فروشی

پوست و استخوان شدن-بسیار لاغر شدن

ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن

اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)

پروار-فربه-چاق

رنجیده کردن-آزرده ساختن-رنجانیدن

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن
آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل

آشوب شدن دل-دچار تهوع شدن

از زورِ-از شدت-از بسیاری

بَرج-خرج های خارج از خانه

چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

ذاق و زوق-زن و بچه-سر و صدا و نق نق بچه

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

بد قماش-بد جنس-خبیث

بکُش بکُش-دعوا و مرافعه جمعی تا حد کشتن

دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس

چله گرفتن-نگا. چله داری کردن

آفتاب را به‌گز پیمودن-کوشش بی‌هوده کردن

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی

زحمت کشیدن-کار کردن

خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد

با معرفت-لوطی و جوانمرد-دارای قوه ی تشخیص خوب از بد

اینجانب(تعبیر گوینده یا نویسنده از خود)

در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته
پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن
تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
زوزه کشیدن-آواز برآوردن

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

دمرو-کسی که دمر خوابیده

دلپخت-پختن مغر چیزی

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

 

پولک-زینت هایی دایره شکل و درخشان که به جامه می دوزند

دست و رو شسته-بی شرم-وقیح

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

دفتر-جایی که دبیران-منشیان و کارمندان کار می کنند

تره بار-میوه ها و سبزی ها

آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن

حسرت به دلی-آرزومندی شدید

درآمد-عایدی

خرکچی-چارپادار

دزدیدن قد-خود را برای دیده نشدن خم کردن

آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

دل آمدن-به چیزی تن در دادن

آش پختن برای کسی-کسی را برای آزار کسی برانگیختن-برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن

دست کج-نامطمئن-دزد

 

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

اخت بودن(سازگار و هماهنگ بودن، مانوس بودن)

دوا درمان-مداوا-معالجه

 

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت
از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

ازخودراضی-متکبر-خود پسند

جانور-کرم شکم و معده

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)
بر و برگرد نداشتن-مسلم-قطعی-بی چون و چرا
حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

چوب سیگار-نی سیگار

تپه گذاشتن-بول کردن

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت

ابرو کج کردن-خشم گرفتن

تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

آبجی خاک‌انداز-زن فضول و خبرچین
 

از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

 

بالا خانه-اتاقی که بر روی آخرین طبقه ساخته می شود

تیر و ترقه شدن-سخت خشمگین شدن-ناگهان از جا در رفتن و ناسزا گفتن

چرخ و فلک-وسیله ای دایره شکل برای بازی با جایگاه هایی آویخته که هر یک یا چند تن بریکی از آن ها می نشیند و آن دایره بر گرد خویش می چرخد

بی ریش-ناجوانمرد-نامرد
دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات

خر پشته-پشته ی بزرگ سقف شکم داری که روی ایوان و راه پله می سازند

بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

 

خفه شدن-سکوت کردن-کسل شدن از تکرار حرفی

بد شگون-شوم-بد اختر-بد یمن

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

زُل-خیره

چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

چای کاری-کشت و زرع چای

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد

پیمانی-استخدام غیر رسمی

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

خانه زاد-نوکر-خدمت گزار

چوب بندی-داربست

زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

از سر باز کردن-دور کردن-رفع مزاحمت کردن

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)

دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا
دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

پر رو-بی شرم-وقیح-دریده

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)
 

ابرو آمدن-عشوه ریختن-غمزه کردن

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن

چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

چک و چانه-کنایه از دهان

الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند

چیز خور کردن-خوراندن سم یا موادی که رمالان و دعانویسان تجویز می کردند

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

امان دادن(کسی را پناه دادن، از گناه کسی گذشتن)

بستن-یخ ردن-منجمد شدن-منعقد شدن-سفت شدن-ریختن بیش از اندازه-هدف قرار دادن

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

دست و پای خود را گم کردن-دست پاچه شدن

دل قرصی-اطمینان

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

پُک-هر بار کشیدن سیگار و چپق و از این نوع

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

خیال باف-مالیخولیایی-کسی که همواره در عالم خیال به سر می برد و عملی نمی کند

پلاس-اثاث مختصر منزل

باد بُروت-خودخواهی-غرور-تکبر

 

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

آش آلو شدن-خجالت‌زده شدن-سکه‌ی یک‌پول شدن-کنفت شدن

 

پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد

چشم، کرایه خواستن-کار کودکی که هر چه ببیند بخواهد

پا بَد-بد قدم

 

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید
جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن

خجالت زده-شرم زده-شرمگین

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند

دخترینه-دختر-مونث

چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن

چانه در چانه ی کسی گذاشتن-هم صحبت شدن-بحث و جدل کردن

از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

اُرُسی-کفش
آبِ خشک(آب بسته)

باد گرفتن-مغرور شدن

چرخ زدن-گردش کردن-به عنوان تفریح یا تماشا حرکت کردن

برخوردن به کسی ،-به نطر کسی ناپسند آمدن-به کسی گران آمدن-احساس اهانت کردن-با کسی دیدار کردن

از ران خود کباب خوردن(با سختی چیزی به‌ دست آوردن)

زیر لفظی-هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند

زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر

خشک و خالی-مختصر و ناچیز

تخم جن-حرام زاده

 

در هم لولیدن-توی هم رفتن

در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

راستکی-واقعی

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن

انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن

دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی

از گلیم خود پا را درازتر کردن(از حد (توانایی) خود تجاوز کردن)

خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال

حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن

 
 

بریدن از هم-قطع رابطه کردن

جان جانی-صمیمی-یکدل

ابریشم(زن نوازنده، مطرب)

دار کشیدن-دار زدن

جان جان-معشوق-محبوب

جرنگی-نقد-یکجا-یک کاسه

پوست پیازی-نازک و بی دوام

پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن

خوش خدمتی-خودشیرینی-چاپلوسی

جنگ حیدری و نعمتی-جنگ میان دو تن یا دو دسته

در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور

بی سکه-بی اعتبار

آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا
 

خط و نشان کشیدن-تهدید کردن

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن

 

چوب به مرده زدن-از پا افتاده ای را آزار دادن-موضوع کهنه ای را تازه کردن

بد خلق-کسی که مدام عصبانی است و غر می زند

خدابیامرزی-درخواست بخشش

چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن

جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه
 

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

دخترینه-دختر-مونث

دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن
از نافِ جایی آمدن(کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن)

حیا را خوردن و آبرو را قی کردن-بسیار بی حیا و گستاخ بودن

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

رشوه گرفتن-رشوه خواری

دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن

آب از دریا بخشیدن(از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن)

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

آمد کردن(رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته)

از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است

دماغ گنده-ثروتمند-سرشناس
ژله-لرزانک

بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع

بوق کسی را زدن-از مقام افتادن-از دور خارج شدن

 

احتیاطی-نجس-ناپاک

چیلی-بدبیاری

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

چاچول-حقه باز-شارلاتان

چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها

زیر لبی-زیر زبانی

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده

آشغالی(سپور)

انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند

اشک تمساح(گریه ی دروغین)

دل و دماغ-دل و حوصله

رجاله-اراذل و اوباش

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن

از غورگی مویز شدن(مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن)

آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)

برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن

 

اجاق-دودمان

تو نگو من بگو-مشاجره-بحث

رانندگی-فن راندن وسایط نقلیه-اصول و قواعد راندن

داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

رفتن به کسی-شبیه بودن به کسی

دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن

جن بو داده-نوعی دشنام است

 

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

دال-خمیده-کج

پامال شدن-از بین رفتن

زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

آدم نچسب-کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند

بازرس-مامور بررسی و کنترل

پشکل-سرگین حیوانات اهلی

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

خارش گرفتن-به خارش افتادن بدن
به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

دو کرپا-چمباتمه

زرت و زبیل-آت و آشغال-خرده ریزهای کم ارزش

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

دود-دخانیات-مواد مخدر

دو زاری-سکه ی دو ریالی

از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بی‌جلا و جلوه شدن)
تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن

دست خوش !-آفرین

بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن

زاغول-دارای چشمان آبی رنگ

جارچی-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود-دهن لق

پاتی کردن-باد دادن خرمن

دامب و دومب-آوای ضرب و تنبک

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

 
چاق و چله-سر حال-سر دماع-فربه-سالم و شاداب
خدا داده-دیم کاری

ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی

چای دبش-چای مرغوب که دهان را گس کند

پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن

چای قندپهلو-نگا. چای دیشلمه

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

رم دادن-رماندن-فراری دادن

 

دهن بسته-حیوان

دَرَ ک-در کوچک-برای نشان دادن بی اعتنایی نسبت به رویدادی بد به کار می رود

آب‌تنی(شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی))

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود

زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن

جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن

دوا درمان-مداوا-معالجه

پیش پیش-جلو جلو

بگو مگو-جر و بحث-مشاجره

پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن

جر و بحث-مجادله ی شدید گفتاری

آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی

تب و تاب-سوز و گداز

بِدو بِدو-با شتاب-سریع

خوش دست و پنجه-نگا. خوش دست
به هم زدن-قطع رابطه کردن
روده بر شدن-سخت خندیدن-از شدت خنده بی حال شدن

این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.

آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)

خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن
پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

الف الف کردن-قاچ‌قاچ کردن

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

خوره-جذام-آکله

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

اهل محل-همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند

دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن
جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند

خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن

 

پر و پا دادن-اتفاق خوبی افتادن

از ته ریش گذشتن-فریب دادن

پوشالی-بی ارزش- بی مصرف

چانه-گلوله ی خمیر نان

بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن

چشمه چشمه-سوراخ سوراخ-مشبک

آن چنانی-چنانکه خود می‌دانی-بسیار گران‌بها-بسیار عجیب

آکِله(جذام، زن سلیطه)

از شیر مادر حلال‌تر-چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

چشمه چشمه-سوراخ سوراخ-مشبک

انگشت رساندن(دست‌درازی کردن، دست زدن)

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)
از جنس چیزی بودن

خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

استخوان‌فروش-ستایشگر آبا و اجداد
رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن(با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن)

دیزی دِهناری-آدم بی ظرفیت و کم طاقت
بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی
حکیم جواب کرده-یتیم

دراندشت-وسیع-بی سر و ته

پشه کوره-پشه ی ریز

حال کردن-لذت بردن

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

چوبه ی اعدام-تیری که محکوم به اعدام را به آن می بندند

 

تو دماغی-صدایی که بخشی از آن از بینی برآید

جمع کردن-گرد آوردن
حاضر کردن-از بر کردن-روان کردن

رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن

دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن
چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

از دست کسی کشیدن(از کسی در زحمت و رنج بودن)

 
 

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

با اشتها-متمایل به غذا

آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی

حرف دو پهلو-نگا. حرف پهلودار

روی حرف کسی حرف نزدن-با حرف کسی مخالفت نکردن

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

حاشا کردن-نگا. حاشا زدن

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن

افت کردن(کاهش یافتن، کم شدن)

آتش بی‌باد-ظلم-می

برده خورده-ملاحظه-پروا

خرناس-نگا. خُرخُر

جز زدن-ناله و زاری کردن
خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه
برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی

پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه

آجیل مشکل‌گشا(آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند)

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن

آتش‌پا(فرز و چالاک، بی قرار)

دو پهلو حرف زدن-مبهم سخن گفتن

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن

بی سکه-بی اعتبار

 

ریزه خوانی کردن-غرغر کردن-نق زدن-ایراد گرفتن

در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

دوری-ظرف غذاخوری پهن

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)
از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن

افتادن توی هچل-گرفتار دردسر و ناراحتی شدن

بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه

دخالت کردن-در آمدن در کاری

دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

 

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

دروازه بان-محافظ دروازه در فوتبال-گلز

خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم

 

خوش قواره-خوش اندازه-متناسب

حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن
دو زاری-سکه ی دو ریالی

برو برگرد-چون و چرا

ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن

ترش ابرو-عبوس

جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

داماد-مرد تازه زن گرفته

چنگ به دل نزدن-ارزش نداشتن-قابل اعتنا نبودن-جالب نبودن

جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن

دروازه بان-محافظ دروازه در فوتبال-گلز

زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

تو روی کسی ایستادن-شرم و حیا را کنار گذاشتن و با کسی مخالفت کردن

چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد
خانه بستن-در بازی نرد دو مهره را در یک خانه قرار دادن تا حریف نتواند در آن جا بنشیند

ختم شدن-پایان گرفتن

 

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

چوروک-چین و شکن

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن-خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن

پی گرفتن-دنبال کردن کار

دیدن دم کسی-دم کسی را دیدن

جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند

تر تری-کسی که اسهال گرفته است

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

از کار در آمدن(آزموده شدن، نتیجه دادن)

اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن

انداختنی(جنس نامرغوب)

بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی

پاچه ورمالیده-بی شرم و پر رو-حقه باز

آوار شدن سر کسی-بی‌خبر نزد کسی در آمدن

دنبه تاو دادن برای کسی-به کسی بی اعتنایی کردن-فخر فروختن به کسی

تیپا خوردن-رانده شدن

تنبان درآر-بی حیا-دریده
جون جونی-نگا. جان جانی

دفتر روزنامه-دفتری که در آن ریز همه ی داد و ستدهای روزانه را ثبت می کنند

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید

دور از شما ب-لانسبت

جوشیدن با کسی-با کسی انس و الفت گرفتن-با اخلاق کسی جور درآمدن

بَر و بیابان-دشت و صحرا
چاخان گفتن-دروغ و گرافه گفتن

الف(قاچ خربزه و از این قبیل، بچه‌ی کوچک، سیخ، راست)

پر بدک-خیلی بد

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

چشم سفیدی کردن-پر رویی کردن-گوش به حرف ندادن

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن

زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

اهل بیت(اهل خانه، خانواده)

خرده خرجی-خرج های اندک

بلند بالا-قد بلند

تخم شر-مردم آزار- شرور

رفتن و کشک خود را ساییدن-پی کار خود رفتن و فکری به حال خود کردن

به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

دولت منزل-دولت سرا

بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا

اردک‌پرانی-از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن

چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

دلخور کردن-مایه ی گله مندی و نارضایتی کسی را فراهم کردن
تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن
تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین
پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

چین دادن-تابدار و شکن دار کردن

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند

رمبیده-خراب شده-فرو ریخته

زیر مهمیز کشیدن-به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن

حنز پنزر-نگا. خرت و پرت

اینجانب(تعبیر گوینده یا نویسنده از خود)

تنبل خان-تن پرور

خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن

بازداشتی-زندانی موقت

خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت

رنگ انداختن-رنگ دلخواه را پیدا کردن

چغلی کردن-شکایت کردن

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند

داغان-از هم پاشیده-پریشان

دق دلی-دق دل

تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن

از شیر گرفتن-به دوره‌ی نوزادی پایان دادن

پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق

دَم باریک-نوعی انبردست که نوک آن باریک و دراز است

دلجور-همدل

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت

پول بالای چیزی دادن-پول دادن و چیزی را خریدن

داو-نوبت بازی

بز رو-راه باریک و پرپیچ و خم در کوه و جنگل

دوا قرمز-پرمنگنات

جیغ-فریاد-صدای نازک و بلند

زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن

به گوش خر یاسین خواندن-بی اعتنایی کردن به حرف و نصیحت- از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن

بند زدن-به یکدیگر وصل کردن-به هم چسباندن

تیغ زدن-باج گرفتن-پول گرفتن و پس ندادن-جیب کسی را خالی کردن

تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی
دبه کردن-دبه در آوردن

دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر

دست آموز کردن-تربیت کردن

پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن

چنگولک-سست و ضعیف

ته بندی-خوراک کمی که پیش از غذای اصلی می خورند

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

 

جلز و ولز-سوز و گداز

این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)

ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه

خلاص-تمام شد-مُرد

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

پیش کردن در-بستن در

خدا را بنده نبودن-بی نهایت عصبانی بودن-کفران کردن

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

خنج انداختن-پنجول انداختن-خراشیدن پوست دیگری با ناخن

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن

چهار چشمی پاییدن-با دقت مواظب بودن

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

جیغ و ویغ-داد و فریاد

خورد کردن-ریز ریز کردن-له کردن

خاله بی بی-نوعی آش

بیا بیا- برو برو

اطفال باغ-گل‌های تازه

دو دو کردن-دویدن

دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن

پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان
از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن
 

پول چایی-انعام-بخشش

پر و پاچه-پا-پاچه
 

دمار از کسی درآوردن-کسی را سخت آزار دادن-کشتن

بد عنق-کج خلق-بد اخلاق

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

راستکی-واقعی

 

خوش خرید-کسی که چانه نمی زند و نقد معامله می کند

چشمک-ایما و اشاره به چشم

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

دور کسی یا چیزی را خیط کشیدن-با کسی قطع رابطه کردن-از خیر کسی یا چیزی گذشتن

بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند

 
پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

اُمُل(عقب‌افتاده، قدیمی)

حلیم روغن خوردن-کنایه از تشنگی بسیار داشتن

دهن-واحد آواز خواندن

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند

دور-بار-دفعه-نوبت

آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده
دُهُل دریده-بی شرم-ناپارسا

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

خوش شانس-خوش اقبال-خوش طالع

جل و پلاس کسی را بیرون ریختن-کسی را از جایی بیرون کردن

جاگرم کردن-در جایی ماندن

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

خاکه رو خاکه-پی در پی کاری را انجام دادن یا چیزی را خریدن

تو دل برو-با نمک و گیرا-کسی که مورد توجه قرار می گیرد

چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن

این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری

تُف کار-بچه باز

دستِ دلبر-گران قدر-عزیز
جان کسی را به لب آوردن-سخت آزار دادن-به کسی انتظار دراز دادن

الف شدن اسب(هر دو پا بلند کردن اسب)

 

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

راست و ریس-موانع و معایب

جفت کردن کفش های کسی-بیرون کردن کسی از جایی

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

بد قماش-بد جنس-خبیث

 

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

ابرو پاچه‌بزی(دارای ابروی پهن و پرمو، ابرو قجری)

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

 

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

خود را به آب و آتش زدن-به هر وسیله ای متوسل شدن-هر خطری را استقبال کردن

خرده مالک-مالک زمین کشاورزی کوچک

اَتَر زدن(فال بد زدن)
خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا

بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان

خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن

از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

از سیر تا پیاز-همه چیز-با همه‌ی جزئیات

 

دامب و دومب-آوای ضرب و تنبک

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

جاری-زن برادر شوهر

چشم باباقوری-نابینا-کور

زبانی-شفاهی

پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن

از بای بسم الله تا تای تَمَت(از اول تا آخر، از سیر تا پیاز)

حال و بار-وضع زندگی

اصل‌ کاری(مهم‌ترین چیز یا شخص)
 

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

دو لَتی-در دو لنگه ای

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

زردمبو-آدم ضعیف و کم خون-دارای رنگ و روی زرد

آدم‌قحطی(کمیابی آدم های کارآمد)